درخت آيت بيبيدل خداشناسي و نشانه بينظير قدرت پروردگار است . سورهاي است سرشار از آيات توحيد و يكتاپرستي كه در كتاب طبيعت به صورتهاي مختلف واشكال متفاوت ديده ميشود . همانگونه كه هر يك از سورههاي قرآن كريم، فارغ از كوتاهي و بلندي و تعداد آيات، نشانهاي بر علم و حكمت بيانتهاي خداوند هستند، هريك از درختان نيز ـ جداي از عوارضي نظير طول قامت، نوع مصولات و شكل و شمايل ظاهري ـ به تنهايي آيتي بر قدرت و توانايي و علم آن ذات مقدس و لايتناهي ميباشند.
در قرآن كريم، در اغلب موارد، از درخت با واژه « شجر» ياد شده است و شجر را علماي لغتشناسي اين گونه معنا كردهاند :« هر چه از روئيدنيها كه تنه دارد »1، و آنچه را كه از زمين ميرويد ولي تنه ندارد، « نجم، عشب و حشيش » 2 مينامند . بايد دانست كه در قرآن، لفظ « شجر و تنازع » نيز به كار رفته است، همچنان كه درآيه 65 سور مباركه نساء ميخوانيم :« فال وربك لايؤمنون جق يحكموك فيما شجر بينهم ثم ... ولي چنين نيست، به پروردگارت سوگند كه ايمان نياوردهاند مگر آن كه تو را در آنچه ميانشان اختلاف است داور كنند »، كه البته در اين مورد هم از نظر ريشه لغوي با شجر به معناي درخت قريب المعني بوده و مناسبت دارد؛ چرا كه « منازعه را از آن جهت تشاجر ( مشاجره ) گويند كه سخن دو خصم يا خصوم مثل برگه و شاخه درخت، درهم ميآميزد».3 افزون بر اين كه كلمه « شجر » ـ يا اشكال گوناگون آن ـ مجموعاً 27 مرتبه در آيات قرآن بكار رفته، كلمات و عبارات ديگري نيز درباره درخت مورد استفاده قرار گرفتهاند كه هر يك بيان كننده يكي از صفات و ويژگيهاي آن ميباشند و ما در اين نوشتار جسته و گريخته بدانها اشاراتي خواهيم كرد.
با دقت در آن دسته از آياتي كه از « درخت » ياد كرده است، در مييابيم كه از آن تحت يكي از عناوين نه گانه زير سخن به ميان آمده : 1. درخت و تسبيح خداوند، 2. درخت و سجده در برابر خداوند، 3. درخت نشانهاي بر قدرت خداوند، 4.استفاده از درخت براي تمثيل، 5. نقش درخت در زندگي انبياء، 6. درختان بهشتي، 7. درختان دوزخي، 8. درختان دنيوي و 9. نقش درخت در زندگي انسانها و حيوانات .
توضيح درباره هر يك از موارد نام برده، به قرار زير است :
براساس آموزههاي قرآن كريم، هرچه در عالم آفرينش، لباس هستي پوشيده و از « عدم » به « وجود » آمده ـ اعم از جمادات، نباتات و حيوانات ـ جملگي با زبان حال و زبان قال به تسبيح وتقديس و ستايش ذات اقدس الهي مشغولند .
هــــركس بــه زبـــاني صفت حمــد تو گويد بلبل به غزلخواني و قمري به ترانه
ولي ما آدميان به دليل محصور بودن در حصار ماديات و سرگرم شدن به تأمين حوائج مادي خويش ـ كه متأسفانه گاه با گناه و نافرماني خداوند نيز همراه ميشود ـ از درك اين ذكر پيوسته مخلوقات خداوند ناتوانيم، همچنان كه خود فرمود : « ان من شي الا يسبح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم . و هيچ چيز نيست مگر اينكه با تسبيح آنها را درك نميكنيد »4 .
با عنايت به اين آيه و دهها آيه نظير آن، كه همگي از تسبيج علي الدوام و اجزاي هستي حكايت ميكنند، در مييابيم كه « درخت » نيز به عنوان جزئي از عالم هستي، هماهنگ با ساير مخلوقات خداوند، صبح و شام به تسبيح، تحميد و تهليل آفريننده تواناي خويش مشغول است .
نكتهاي كه اشاره به آن را در اينجا ضروري ميدانيم اين كه، در ميان مفسران اسلامي درباره چگونگي تسبيح موجودات و از جمله « درخت » از دير باز مباحث فراواني مطرح بوده است . عدهاي به تسبيح با زبان حال و برخي به تسبيح با زبان قال، اعتقاد دارند و در اين ميان مرحوم علامه طباطبايي (ره) معتقدند: « ... حق اين است كه تسبيح تمامي موجودات، تسبيح حقيقي و قالي است. چيزي كه هست، قالي بودن ( تسبيح ) لازم نيست حتماً با الفاظ شنيدني و قراردادي باشد.»5
در آيه 18 از سوره مباركه حج ميخوانيم : « الم تر ان اله يسجد له من في السموات و من في الارض والشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر والد و اب و كثير من الناس و ... آيا نميبيني كه سجده ميكنند براي خداوند و هر كس در آسمانها و زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و عده بيشماري از مردم و ... »
در اين آيه شريفه و همچنين آيه 6 از سوره مباركه « الرحمن »، سخن از سجده موجودات در برابر ذات اقدس پروردگار به ميان آمده و در كنار آنها از « درخت » نيز به عنوان يكي از اين ساجدان ياد شده است و «سجده در لغت به معناي تذال، خضوع و اظار فروتني است ».6
برگ درختان سبز در نظر هوشيار***هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
نكتهاي اساسي كه دركار خلقت و آفرينش درختان، همواره مورد غفلت قرار ميگيرد و تنها عدهاي اندك كه دانايان حقيقي و به قول قرآن كريم « الوالالباب » بدان وقوف پيدا ميكنند، همانها «آفرنيش حيات در دل بذر ونهالي است كه به مرور ايام از آن درختي تنومند ميسازد ». همه ماهرگاه به درخت مينگريم، پيش از هرچيز محو جمال ظاهري و برگ و ميوه و شكوفه آن ميشويم و كمتر كسي از اين حجاب ظاهري عبوركرده وبه عمق و معنا و حقيقت مطلب پي ميبرد. شگفتانگيزتر از « برگ درختان سبز »، « در نظر هوشيار » همانا آن نيرويي است كه باعث سبزي و حيات آن ميشود و به همين دليل، در آيه 60 از سوره مباركه نمل، پس از اشاره به آفرينش آسمانها و زمين و نزول باران از آسمان، به رويش بستانها اشاره شده، سپس به اين نكته مهم پرداخته ميشود كه اي انسانها به كيفيت ايجاد حيات در درختان بنگريد كه اگر آن نيروي حياتدهنده و آن دم عيسوي زندگي بخش، از جانب خداوند نبود، هرگز قادرنبوديد كه آنها را رويانيده و از محصولشان برخوردار شويد .
« امن خلق السموات و الارض و انزل لكم من السماء مآء فانبتنابه حدائق ذات بهجة ما كان لكم ان تنبتوا شجرهاء اله مع اله بل هم قوم يعدلون ».
آري، در امر رويش درختان و رشد و نمو آنها كار ما آدميان « تنها بذرافشاني و آبياري است، اما كسي كه حيات را در دل اين بذر آفريده و به نور آفتاب و قطرات حيات بخش باران و ذرات خاك فرمان ميدهد تا اين دانه را برويانيد، تنها خداست.»7 و بدين ترتيب اين نتيجه حاصل ميشود كه تنها برگ و ساقه، شاخه و ريشه، ميوه و شكوفه و قد و قامت، و شكل و شمايل درخت نيست كه به انسان درس توحيد و خداشناسي ميدهد، بلكه انسان انديشمند در وراي اين ظواهر، قدرتي عظيمتر و نيرويي فوقالعادهتر را مشاهده ميكند؛ همان نيرويي حياتي كه از سوي خداوند در بذر و نهال درخت دميده شده و قرار ميگيرد و آن را تبديل به مخلوقي زيبا و شگفت انگيز مينمايد.
خداوندعزيز در آيات متعددي از قرآن كريم، براي تفهيم بعضي از حقايق معنوي بهره جسته و براي اين امر از گروهي از آفريدههاي قدرت خويش استفاده كرده كه از جمله آنها ميتوان به « درخت » اشاره نمود . به عنوان مثال در آيه 24 سوره مباركه ابراهيم آمده است : « الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة اثلها ثابت و فرعها في السماء ... »
در اين آيه شريفه، خداوند عزيز كلمه طيبه را به درختي تنومند و پربرگ و بار تشبيه فرموده كه داراي ريشهاي محكم و استوار ميباشد و شاخههاي انبوه و فراوانش پهنه آسمان را فراگرفته كه چون فصل باردهي آن فرا ميرسد، ميوههاي بسيارش توجه هر بينندهاي را به خود جلب كرده و به شگفتي ميآورد .
در اين كه مقصود از كلمه طيبه چيست ؟ درميان مفسران اختلاف نظرهاي فراواني وجود دارد. ولي علامه طباطبايي معتقد است: « مراد از كلمه طيبه، عبارت است از عقايد حقي كه ريشهاش در اعماق قلب و نهاد بشر جاي دارد ... »8
طبق آيه 26 سوره ابراهيم : « و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض مالها من قرار »، سخن از « كلمه خبيثه » در ميان است و شباهت آن با « شجره خبيثه». در اين آيه نيز اختلاف نظر بين مفسران بسيار است . بنا به ارجاع قبلي، مرحوم علامه طباطبايي ميگويند: « كلمه خبيثه در مقابل كلمه طيبه است ... و مقصود ازكلمه خبيثه،شرك به خداست، كه به درختي خبيث تشبيه شده، از جاي كنده شده باشد و در نتيجه، اصل ثابت و قرار و آرام و معيني نداشته، وچون خبيث است، جز شر و ضرر اثر ديگري ببار نياورند ».9
آيه 60 سوره سوره اسراء نيز چنين آورده است : « و اذا قلنا لك ان ربك احاط بالناس و ما جعلنا الرويا التي اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملمونة في القرآن و نخوفهم فما يزيدهم الا طغاناً كبيراً . خداوند، گروهي از آدميان را به واسطه اعمال ناپسند و نيز خلق و خوي شيطاني به درختي تشبيه فرموده كه مورد لعنت و نفرين خداوند قرار دارند . گويي آنها تماماً از يك ريشه و اصل بوده و همگي شاخ و برگهاي آن درخت ميباشند» .
علامه طباطبايي پس از بررسي اوضاع و احوال صدر اسلام، وگروههاي سه گانه يهود، مشركين و منافقين، با بيان صفات و ويژگيهاي هر يك از آنها، نتيجهگيري ميكنند كه مراد از « شجره ملعونه» در آيه مورد بحث، همانا منافقين هستند كه :« ... در ظاهر مسلمان بودند ، و تظاهربه اسلام ميكردند و در ميان مسلمانان، يا از راه فاميلي و يا از راه پيروزي عقيده و مسلك ، بقا و دوام يافته ودر اعصار بعدي هم فتنه مسلمانان شدند ».11
قرآن كريم در كنار بيان و تشريع احكام و قوانين عبادي واخلاقي، داستانهاي فراواني را از زندگي و سرگذشت « انبياء سلف » نقل ميفرمايد: كه در خلال اين داستانها ميتوان نقشي را كه برخي از موجودات و مخلوقات الهي ـ غير از انسان ـ و از جمله « درخت » در زندگي آنها ايفاء نمودهاند ، مشاهده كرد .
قرآن كريم، در تشريح حوادث زندگي پنج نفر از پيامبران الهي به نقش درخت اشاره كرده است:
الف ـ آدم (ع) : درخت در ماجراي زندگي و خروج حضرت آدم (ع) از بهشت، نقش بسزايي داشته و در قران كريم به كرات مورد تذكر قرار گرفته است . از جمله در آيه 35 سوره بقره آيات 19 تا 22 سوره اعراف و آيه 120 سوره طه .
در اين آيات ميخوانيم كه خداوند عزيز پس از آفرينش آدم (ع) و حوا (س)، آن دورا از نزديك شدن به « شجره ممنوعه » نهي فرمود ولي آنها در اثر وسوسه شيطان نه تنها اين امر الهي را ناديده گرفتند بلكه از ميوه آن درخت نيز خورند كه به همين خاطر مستوجب مجازات الهي ـ كه همانا اخراج از بهشت بود ـ گرديدند و در نتيجه به زمين، هبوط كردند.
ب ـ يونس (ع) : « يونس فرزند متا، يكي از انبياء الهي است كه خداوند او را براي هدايت و ارشاد مردم سرزمين نينوا برانگيخت و نام او چهار بار در قرآن كريم مذكور است »11. بنا به نقل قرآن كريم و روايات اسلامي، هنگامي كه مردم نينوا از پذيرش دعوت او خودداري كردند، آنها را ترك كرد و در ساحل دريا بر كشتي نشست . در دريا، كشتي دچار طوفان شد. يونس را به دريا افكندند تا از خشم خداي دريا در امان مانند! حيواني عظيم الجثه به فران خداوند او را بلعيد و پس از چند روز كه در شكم آن حيوان دريايي بود، مجدداً به امر خداوند به ساحل افكنده شد . ولي چون در مدت اقامت در شكم حيوان دريايي نحيف و رنجور شده بود، خداوند « درختي از كدو را بر سر راه او رويانيد تا در سايه آن آرامش يابد، از ميوهاش بخورد و نيرو و توان از دست رفته را بازيابد: « فنبذناه بالعراء و هو سقيم و انبتنا عليه شجرة من يقطين » ( صافات / 145 و 146 ) .
ج ـ حضرت موسي (ع) : درباره نقش درخت در زندگي حضرت موسي (ع) نيز در قرآن كريم آيات چندي موجود است . مهمترين فرازهاي آن مربوط به زماني است كه موسي (ع) در پي يافتن پناهگاهي براي خود وخانوادهاش، به كوه طور ميرود. در آنجا خداوند از وراء درختي با او مكالمه فرموده، او را به رسالت مبعوث ميفرمايد . از جمله در آيه 30 سوره قصص آمده است: « فلما ايتها نودي من شاطي الواد الا يمن في البقعة المباركة من الشجرة ان يا موسي اني انا الله رب العالمين».
غير از اين بخش، ردپاي درخت را در فراز ديگري نيز ميتوان مشاهده كرد. ساحران فرعون، با مشاهده اعجاز موسي (ع) ـ در تبديل كردن عصا به مار و اژدها ـ به حقانيت دعوت او پي برده و همگي به او ايمان ميآورند . فرعون كه هرگز انتظار اين واقعه هولناك را نداشت خشمگينانه آنان را مورد تهديد قرار ميدهد كه شما را از شاخههاي نخل ـ در حالي كه دست و پايتان را بريدهايم ـ آويزان خواهم كرد : « فلا قطعن ايديكم و ارجعكم من خلاف ولأصلبنكم في جذوع النخل و ... » ( طه/71).
د ـ حضرت عيسي (ع) : زماني كه مريم (س) به هنگام ولادت حضرت عيسي(ع)، از قوم خود كناره ميگيرد، در صحرا در كنار درخت خرمايي فرود ميآيد و خداوند به او ندا ميدهد كه : « و هزي اليك بجذع النخل تساقط عليك رطباً جنياً فكلي واشربي و قري عيناً ...» ( مريم /25و26) .
هـ ـ پيامبر اسلام (ص) : از مجموع زندگي پيامبر اكرم (ص) آنجا كه درخت در آن نقش داشته و در قرآن كريم بدان اشاره شده، تنها ماجراي بيعت رضوان است كه در سال هفتم هجري اتفاق افتاد و مسلمانان در مسير حركت به سوي مكه، براي انجام مراسم حج در مكاني به نام « حديبه » با آن حضرت مجدداً بيعت نمودند و بر ايمان به خدا و پيامبرش و نيز ياري و امداد آن حضرت (ص) و دين مبين اسلام تأكيد كردند كه آيه 18 از سوره مباركه فتح پيرامون اين ماجرا نازل شد : « لقد رضي الله عن المؤمني اذيبا يعونك تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فانزل الشكينة عليهم و اثابهم فتحاً قريباً.»
از نگرش اسلامي، حيات آدمي منحصر در جهان مادي نيست، بلكه اين عالم به منزله منزلگاه موقتي است كه اقامت انسان در آن پايان مييابد و در قرارگاه ابدي خود، آنان كه در حيات دنيوي خويش اهل صلاح و سداد بودهاند، در جايگاهي فرود ميآيند كه ازآن به « جنت » يا « بهشت » تعبير ميشود، كه باغي است بسيار جميل با منظرههاي چشمنواز. همان گونه كه يكي از ويژگيهاي باغ در اين عالم وجود درخت در آن است، بهشت نيز كه خودباغي سراسر حسن و جمال است. در آياتي از قرآن كريم به ويژگيهايي از آنها اشاره شده كه ذيلاً آنها را بر ميشمريم :
الف ـ سوره دهر، آيه 14 : « و دانية عليهم ظلالها و ذللت قطوفها تذليلاً » درختان بهشتي داراي سايههاي فراوان هستند ـ كه نتيجه انبوهي درختان است ـ و شاخههاشان نيز آنچنان پائين و در دسترس ميباشند كه ميوههاي آنها به سهولت قابل چيدن و استفاده است .
ب ـ سوره الرحمن، آيات 46 تا 48 :« ولمن خاف مقام ربه جنتان . فباي الاء ربكما تكذبان . ذواتا افنان . و براي كسي كه از مقام پرودرگارش بترسد دو باغ بهشت است پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد ؟ آن دو باغ بهشتي داراي انواع نعمتها و درختان پرطراوت است ». از اين آيه شريفه ـ با توجه به معناي « افنان » كه به معني شاخههاي تازه و پربرگي مييابيم كه از ديگر ويژگيهاي درختان بهشتي ، طراوت و تازگي هميشگي آنها ميباشد .
ج ـ در برخي از آيات قرآن كريم به نوع درختان بهشتي و اين كه چه ميوه و محصولي دارند نيز اشاره شده است . مثلاً در آيه 68 سوره الرحمن به درختان انار و خرما، در آيه 23 سوره واقعه به درخت سدر و در آيه 29 سوره واقعه به درخت موز بهشتي اشاره شده است . معروفترين درخت بهشتي همانا « درخت طوبي » است و در قرآن كريم تنها يك بار و آن هم در آيه 26 سوره مباركه رعد، لفظ طوبي به كار برده شده كه البته مراد اين آيه نيز درخت طوبي نميباشد، ولي در روايات اسلامي آمده: « طوبي درختي است در بهشت، تنه آن در منزل رسول خدا (ص) بوده و در منزل هر مؤمن شاخهاي از آن هست»12.
جهنم و دوزخ سراي ابدي كساني است كه عمري را در غفلت و گناه و طغيان سپري كردهاند و در آنجا علاوه بر هر چيز ديگر، حتي درختان نيز وسيله شكنجه و آزار دوزخيانند، در حالي كه علي القاعده درخت بايد وسيلهاي براي امن و آسايش باشد .
در قرآن كريم ـ به هنگام بحث از اوصاف و ويژگيهاي جهنم ـ از وجود درختي به نام « زقوم »نام برده شده است . در آيات 62 تا 67 سوره صافات ميخوانيم : « ذلك خير نزلاً ام شجرة الزقوم . انا جعلناها فتنة للظالمين . انها شجرة تخرج في اصل الحجيم . طلعا كانه رؤس الشياطين ... ».
در آيات 43 تا 46 سوره مباركه الدخان نيز اين درخت اين گونه توصيف گرديده :« ان شجرة الزقوم طعام طعام الاثم . كالمهل يغلي في البطون لغلي الحميم ».
از اين آيات بر ميآيد كه درخت زقوم، درختي است كه خداوند آن را با دست قدرت خويش از بن دوزخ ميروياند و داراي ميوهاي است كه خوراك گناهكاران در جهنم ميباشد.
حضرت امام باقر (ع) در توصيف آن ميفرمايد : « زقوم درختي است كه از قعر جهنم بيرون ميآيد و ثمره او مانند « رؤس شياطين » ميباشد. از زشتي صورت و كراهت عفونت وچرك، آن را به سر شيطان تشبيه كردهاند و شاخههاي آن درخت اشراب شده و پرورش يافته از آتش جهنم است، ميوه آن آتش و برگهايش نيز از آتش خلق شده است . به هنگام تناول، آن تلختر از صبر و بد بوتر از ميتر متعصنه و سختتر از آهن مييابند، آنگاه آنچه را كه در دنيا اكل نمودهاند از طعمهاي لذيذ متذكر ميشوند ».13
در قرآن كريم، آيات بسياري وجود دارد كه در آنها به درختاني كه در طبيعت و محل زيست اين جهاني آدميان وجود دارند، اشاره شده و به نوع اين درختان نيز تصريح گرديده كه عبارتند از :
الف ـ درختان خرما : در قرآن كريم در 20 آيه به نام اين درخت تصريح شده و اين تعداد در مورد هيچكدام از درختان ديگر سابقه ندارد و خود بيانگر اهميت اين درخت در حيات آدمي و علي الخصوص عرب دوره نزول قرآن ميباشد و اما آيات كه در آنها از اين درخت ياد شده عبارتند از : آيه 266 سوره بقره ، آيات 99 و 141 سوره انعام ، آيات 11 و 67 سوره نحل ، آيات 23 و 25 سوره مريم، آيه 91 سوره اسراء ، آيه 32 سوره كهف ، آيه 148 سوره شعراء ، آيه 34 سوره ياسين ، آيه 10 سوره ق ، آيه 20 سوره قمر ، آيات 11 و 68 سوره الرحمن ، آيه 7 سوره الحاقه و آيه 29 سوره عبس .
ب ـ درخت انگور : پس از درخت خرما، درختي كه از آن در قرآن كريم بيشتر ياد شده، درخت انگور است، به طوري كه مرتبه نام اين درخت با كلمات « عنب » و « اعناب » آمده است . از جمله در: آيه 266 سوره بقره ، آيه 99 انعام ، آيه 4 سوره رعد ، آيات 67 و 11 سوره نحل ، آيه 91 سوره اسراء ، آيه 32 سوره كهف ، آيه 19 سوره مؤمنون ، آيه 34 سوره ياسين ،آيه 32 سوره نباء و آيه 28 سوره عبس .
ج ـ درخت زيتون : درختي پربركت، با محصولي بسيار ارزشمند و در اهميت آن همين بس كه در قرآن كريم چند بار از آن ياد شده و حتي سورهاي به اين نام، نامگذاري نمودهاند .
كلمه زيتون كه هم به درخت وهم به ميوه آن اطلاق ميگردد، مجموعاً 6 بار در قرآن كريم مورد اشاره قرار گرفته است: آيات 99 و 141 سوره انعام، آيه اول سوره تين، آيه 11 سوره نحل و آيه 29 سوره مباركه عبس . همچنين در آيه 20 از سوره مباركه مؤمنون بدون تصرحي به نام زيتون، از اين درخت ياد شده است .
د ـ درخت انار : رمان كه به معني انار است و به درخت اين ميوه هم گفته ميشود در قرآن كريم، در آيات 99 و 141 سوره مباركه انعام براي انار دنيوي ويك بار هم در آيه 68 سوره الرحمن براي انار بهشتي آمده است .
هـ - درخت سدر : سدر، همان درخت كنار است كه « درختي است تناور و خاردار، لندياش تا 40 متر ميرسد؛ ميگويند تا دو هزار سال عمر ميكند، ميوه آن به شكل سنجد و بعد از رسيدن، سرخ يا زرد رنگ و شيرين ميشود ... »14
كلمه سدر، 4 بار در قرآن كريم و در آيات 16 سوره سباء، 28 سوره واقعه، 14 و 16 سوره نجم آمده است؛ البته تنها در مورد اول اشاره به درختت سدر دنيوي ميباشد . در مورد دوم درخت سدر، بهشتي و در دو مورد آخر اشاره به درختي است كه پيامبر اكرم (ص) در شب معراج آن را مشاهده فرمود.
و ـ معرشات : معروشات، جمع كلمه « معروشه » ميباشد . و « شجره معروشه » آن درختي را گويند كه شاخههايش به وسيله داربست بالا رفته و مانند درخت انگور يكي بر بالاي ديگري قرار گرفته باشد .15
كلمه « معروشات » تنها دو بار و هر دو بار نيز در آيه 141 سوره انعام آمده است . نخست درباره درختان داربستي و بار ديگر درباره درختان غيرداربستي ( غير معروشات ) استعمال شده ، و البته در آيه 68 سوره نحل نيز همين واژه در قالب، فعل مضارع « يعرشون » مورد اشاره قرار گرفته است.
در اين بخش از اين نوشتار با اشاره به آيهاي از قرآن كريم، به بيان تأثير و نقش درخت در زندگي آدميان از زوايه تأمين يكي از ضروريات حيات آدمي ( يعني آتش ) و نيز تأثير در زندگي يكي از حيوانات ( يعني زنبورعسل ) ميپردازيم :
الف ـ آيه 80 سوره ياسين: « الذي جعل لكم من الشجر الاخضر ناراً فاذا انتم منه توقدون . اوست كسي كه قرار داد براي شما از آن درخت برميافروزيد آتش را ».
اين آيه شريفه يكي از نشانههاي قدرت خداوند را آفرينش آتشي ميداند كه از درخت سبز توليد ميشود . زيرا بسي شگفتآور است كه چگونه درختي سبز ـ كه سايه خنك و روحبخش آن، آدمي را از آسيب گرما و اشعه سوزان خورشيد در امان نگه ميدارد ـ در فرآيندي ديگر، تبديل به آتشي افروخته ميگردد كه ميتواند همه چيز را در كام مرگ و نيستي فرو برد . اين نيست مگر به واسطه اعجاز و قدرت نهايي پروردگار توانا .
ب ـ سوره نحل آيه 68: « و اوحي ربك الي النحل ان اختذي من الجبال بيوتاً و من الشجر و مما يعرشون . و وحي فرستاد پروردگارت به سوي زنبور عسل، كه فرا بگير از كوهها خانهها و از درخت واز آنچه بنا ميكنند ».
اين آيه شريفه اشارهاي دارد به نقش و تأثير درخت در زندگي زنبور عسل، چرا كه اين حشره بسيار مفيد با امر غريزي و تكويني از جانب خداوند مأمور شده است كه جاهاي پردرخت و شاخهاي بلند و سرسبز درختان را به عنوان مسكن انتخاب كند تا بتواند به سهولت به مواد اوليه لازم براي توليد عسل دست پيدا كند .
ج ـ سوره نحل آيه 10: « هو الذي انزل من السماء ماء لكم منه شراب و منه شجر فيه تسيمون . اوست كسي كه از آسمان، آبي گوارا نازل ميكند كه ميآشاميد، و از آن درختاني ميروياند كه حيوانات خود را در آن به چرا ميبريد » .
در اين آيه به يكي از كاركردهاي درخت كه همانا تأمين غذاي حيوانات اهلي و برخي حيوانات غيراهلي ميباشد، اشاره شده است .
1ـ سيدعلياكبر قرشي، قاموس قرآن، ج4 ، ص7 .
2ـ همان .
3ـ همان .
4ـ سوره اسراء، آيه 44 .
5ـ علامه محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج13، ذيل آيه 44 اسراء .
6ـ سيدعلياكبرقرشي، قاموس قرآن، ج3، ص225 .
7ـ ناصر مكارم شيراز، تفسير نمونه، ج15، ص514.
8ـ الميزان، ج12، ص72 .
9ـ همان، ص74 .
10ـ الميزان، ج13، ص191 .
11ـ دكتر محمد خزائلي، اعلام قرآن، ص287 .
12ـ محمد مقيمي، قرآن بر فراز آسمانها، ص233 .
13ـ قاموس قرآن، ج3، ص246 .
14ـ قاموس قرآن، ج3، ص246 .
15ـ الميزان، ج7، ص499 .